منظور از خطای شناختی خطای نظام‌مند در فرایند تفکر است. خطاهای شناختی معمولا ریشه در نتیجه‌گیری اکتشافی دارند که نوعی میانبر ذهنی است. کشف، فرصت تفکر بیشتر و سنجش اثربخش را از ما می‌گیرد. کشف آنی منشأ خطاهای شناختی زیادی است.

خطاهای شناختی

با دیگران به اشتراک بگذارید

خطاهای شناختی

خطاهای شناختی
منظور از خطای شناختی خطای نظام‌مند در فرایند تفکر است. خطاهای شناختی معمولا ریشه در نتیجه‌گیری اکتشافی دارند که نوعی میانبر ذهنی است. کشف، فرصت تفکر بیشتر و سنجش اثربخش را از ما می‌گیرد. کشف آنی منشأ خطاهای شناختی زیادی است. به دلیل آنکه میانبرهای ذهنی فقط بخش‌های محدودی از واقعیت را ارائه می‌دهند باید آن‌ها را تنها زمانی به کار ببرید که سرعت بالا و هزینه کم را به «دقتِ بالا» ترجیح می‌دهید.

يکي از عوامل مهم در تصميمات مالي سرمايه گذاران، خطاهاي ادراکي است که در زمان خريد و فروش سهام بر فرايند تصميم گيري آنها تأثير مي گذارد. با توجه به این که بیش از نیمی از افرادی که در بازار سرمایه در حال فعالیت هستند دانش کافی و لازم برای این کار را ندارند و درگیر هیجانات و خطاهای شناختی هستند دچار زیان شده و سرمایه خود را از دست می‌دهند. لذا علاوه بر کسب دانش در زمینه سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه نیاز به آشنایی با خطاهای شناختی نیز می‌باشد تا در تصمیم‌گیری‌های مالی خود بتوانیم بیشترین بازدهی را کسب کنیم. در ادامه به رایج ترین خطاهای شناختی می پردازیم.

انواع خطاهای شناختی

  1. اثر دانینگ-کروگر

    «اثر دانینگ کروگر» نوعی سوگیری شناختی است که در آن افراد بر این باورند که باهوش‌تر و تواناتر از آنچه واقعا هستند، می‌باشند. اساسا، افراد با توانایی پایین، مهارت‌ها و توانایی‌های لازم برای تشخیص بی‌کفایتی خود را ندارند. ترکیب آگاهی ضعیف از سطح مهارت خود و توانایی شناختی پایین باعث می‌شود که این افراد قابلیت‌های خود را بیش از حد تخمین بزنند. این اصطلاح یک نام علمی و توضیح برای مسئله‌ای ارائه می‌دهد که بسیاری از مردم در مورد آن بر این باور هستند که «احمق‌ها نسبت به حماقت خود نابینا هستند.». چارلز داروین هم در این مورد می‌گوید:«اغلب جهل بیشتر از دانش باعث افزایش اعتماد به نفس می‌شود.» اثر دانینگ کروگر با یک منحنی اعتماد به نفس بر اساس دانش و مهارت افراد نشان داده می‌شود.

  2. سوگیری تأییدی

    سوگیری تاییدی (Confirmation bias) یکی از خطاهای‌ ادراکی است که منجر به پشتیبانی و پذیرش اطلاعات پیشین ما می‌شود؛ به بیان دیگر، اولویت با اطلاعاتی است که عقاید قبلی ما را تایید کند.

    مدام باید مراقب سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) باشید. همه ما خوشمان می‌آید که دیگران دانسته‌ها و باورهایمان را تأیید کنند. به‌شکلی مشابه، هنگام تحقیق و ارزیابی به‌دنبال منابعی می‌گردیم که باور ما را تأیید کنند. به همین دلیل اگر بیش از یک سو وجود دارد، باید به‌طور آگاهانه هر دو سوی قضیه را بررسی کنید. باید بدانید که ما از نظر شناختی تنبل هستیم. ما دوست نداریم ساختار دانش و روش تفکرمان را تغییر دهیم. تصور کنید شخصی عقیده دارد افراد چپ دست خلاق‌تر از افراد راست دست هستند. بنابراین هرگاه این شخص با افرادی روبرو شود که چپ دست و خلاق باشند، اهمیت بیشتری برای این شواهد قائل می‌شود زیرا از آنچه قبلاً باور داشته پشتیبانی می‌کند. حتی این شخص ممکن است به دنبال اثبات این موضوع، به دنبال افرادی بگردد که چپ دست و خلاق هستند.

    وارن بافت (Warren Buffet) نیز برای تأیید این موضوع، نقل‌قول جالبی دارد که می‌گوید: کاری که آدم‌ها خیلی خوب می‌توانند انجام دهند، تفسیر اطلاعات جدید است؛ اما آن هم به شیوه‌ای که به عقاید و باورهای قبلی‌شان آسیبی وارد نشود!

  3. خودخدمت‌گرایی

    تمایلی که فرد نتایج مثبت یک رویداد را به عملکرد خوب خود و نتایج منفی را به عوامل بیرونی نسبت می‌دهد نوعی سوگیری شناختی به نام «سوگیری خود خدمتی»، «سوگیری به نفع خود» یا Self-Serving Bias نام دارد. انگار که تصور درستی از واقعیت مربوط به خود ندارد. برای مثال نمره خوب گرفتن در یک آزمون نتیجه تلاش و پشتکار خودمان بوده اما عملکرد بد در یک امتحان را به آموزش بد، نمره دهی بد یا سختی سوالات منتسب می‌سازیم. برنده شدن در یک مسابقه ورزشی را نتیجه تمرین شبانه روزی و بازنده شدن را حاصل کم‌کاری مربی، رفتار تماشاچیان یا شرایط بد محیطی می‌دانیم.

    در اینجا رویدادهای مثبت به عوامل درونی نسبت داده می شود و نقش عوامل محیطی کمتر دیده می‌شود. در واقع این روشی ناخودآگاه برای حفاظت از عزت نفسمان است. این سوگیری کمک می‌کند چهره‌ای که می‌خواهیم به دیگران نشان دهیم بدون خدشه باقی بماند. همچنین با این کار انگیزه بیشتری خواهیم داشت تا بعد از یک شکست دوباره به تلاش ادامه دهیم بجای اینکه آن شکست را حاصل یک ضعف شخصیتی بدانیم. اما عادت کردن به استفاده از این روش کار درستی نیست. اینکه همواره عوامل خارجی را علت شکست‌ها بدانید و در مورد موفقیت‌ها به خود اعتبار دهید می‎تواند منجر به خود شیفتگی در روابط شخصی و روابط کاری گردد.

    چنانچه نخواهیم سهم و مسئولیت خود را در مورد پیامد کارها بپذیریم گام مثبتی هم در راستای اصلاح و پیشرفت خود بر نخواهیم داشت. شدت این سوگیری در افراد مختلف فرق دارد. عواملی مانند سن، جنسیت، فرهنگ و مشکلات روحی در شدت این سوگیری نقش دارند. این سوگیری در کودکان و افراد مسن شدت بیشتری دارد. در فرهنگ‌های آسیایی، بدلیل تمایل به فروتنی و جمع گرایی، افراد تمایل بیشتری دارند تا موفقیت‌های خود را به دیگران نسبت دهند و خودشان را بخاطر شکستهایشان سرزنش کنند. در مورد افراد افسرده این اثر معکوس می‌شود.

    آنها بدلیل خود انتقادی و بدبینی، نقش تلاش‌های خود در موفقیتهایشان را نادیده و یا کم ارزش می پندارند.

  4. سوگیری پس‌نگری

    بر اساس این سوگیری بعد از اینکه اتفاقی رخ داد، ما در نگاه به گذشته و به دلیل خطای حاکم بر ذهنمان و حتی بدون اینکه مبنای عینی برای این تفکر داشته باشیم، تصور می‌کنیم این اتفاق قابل پیش‌بینی بوده است.

    کافی است بعد از هر سانحه یا اتفاق مهمی مقابل یکی از کانال‌های خبری تلویزیون بنشینید تا سوگیری پس نگری را به‌وضوح در توضیحات و توصیفات کارشناسان و تحلیل‌گران مشاهده کنید. مجریان معروف، مدام توضیح خواهند داد که چرا این اتفاق رخ داده و در ادامه عوامل آن را تشریح خواهند کرد. درحالی‌که اگر تمامی برنامه‌های تلویزیونی تا قبل از رخ دادن این اتفاق را ببینید هیچ اثری از پیش‌بینی و یا صحبت در این زمینه نخواهید یافت.

    سوگیری پس نگری را در موقعیت‌های مختلف می‌توان شاهد بود: وقتی قضات در جلسات دادگاه وزن‌های مختلفی به شواهد می‌دهند، مورخان رویدادهای گذشته را تحلیل می‌کنند، پزشکان تصمیمات بالینی را ارزیابی می‌کنند. در تمامی این موارد می‌توان سوگیری پس نگری را به شیوه‌های مختلف مشاهده کرد.

  5. خطای شناختی خوش‌بینی یا بدبینی

    سوگیری اثر خوش‌بینی (Optimism bias) یکی از خطاهای‌ ادراکی است که باعث می‌شود نسبت به همه چیز خوش‌بین باشیم و ملاحظات و پیش‌گیری‌های معمولی را که هر فرد در زندگی به آن نیاز دارد در نظر نگیریم. درحالیکه ما اغلب دوست داریم خودمان را موجودی معقول و منطقی در نظر بگیریم، محققان دریافته اند که ذهن انسان گاهی اوقات به نفع خودش بسیار خوش بین است! اگر از شما بخواهیم تخمین بزنید که چقدر احتمال دارد طلاق، بیماری، از دست دادن شغل یا تصادف را تجربه کنید، احتمالاً اتفاق افتادن و تاثیر چنین رویدادهایی را دست کم می‌گیرید.

    جالب است بدانید ذهن انسان‌ها ذاتاً سوگیری خوش بینی دارد. از این سوگیری شناختی اغلب با عنوان «توهم آسیب ناپذیری»، «خوش‌بینی غیر واقعی» و «افسانه‌ی شخصی» هم یاد می‌شود.

    این خطای شناختی منجر می‌شود ما باور کنیم احتمال گرفتار شدن و تجربه‌ی لحظات بد در زندگی بسیار کمتر از لحظات خوش و موفقیت خواهد بود. ما اغلب معتقدیم سطح زندگی متوسط به بالا داریم، فرزندانمان از میانگین بچه‌ها باهوش‌تر خواهند بود و در زندگی موفق‌تر از حد متوسط خواهیم بود. در صورتی که این چنین نیست و همه‌ی ما نمی‌توانیم بالاتر از حد متوسط باشیم.

  6. هزینه هدر رفته

    هنگامی که فردی، زمان، انرژی و سرمایه‌ی خود را صرف انجام فعالیتی یا تصمیمی می‌کند، به تلاش و کار خود برای اتمام آن ادامه می‌دهد. ما انسان‌ها به شدت وابسته به چیزهایی هستیم که برایشان زمان، انرژی و هزینه صرف می‌کنیم به طوری که حتی اگر بفهمیم کار اشتباهی انجام می‌دهیم تمایل داریم آن را توجیه کنیم و حتی از انتخاب خود به هر قیمتی دفاع کنیم. در واقع این گرایش حتی باعث می‌شود گزینه و موقعیت‌های بهتر و بیشتری را از دست بدهیم. بسیاری از مواقع در زندگی به جایی می رسیم که احساس می کنیم راه را اشتباه آمده ایم ولی از آنجایی که هزینه و زمان زیادی صرف این مسیر کرده ایم راضی نیستیم از آن دل بکنیم. همین اتفاق معمولا در سرمایه‌گذاری‌ها اتفاق می‌افتد. فردی سهمی را می خرد علی‌رغم ضرری که می‌کند حاضر نیست بفروشد به قول دوستان بورس باز با سهم ازدواج کرده هر چه قدر هم هزینه بیشتر کرده باشد یا زمان بیشتری صرف کرده باشد دل کندن از آن برای فرد دشوار می شود به این خطا، خطای هزینه هدر رفته می گویند یا به قول مردم ما جلوی ضرر را از هر جا بگیری فایده است.

  7. فروپاشی‌انگاری

    فروپاشی‌انگاری (ِDeclinism) نوعی سوگیری شناختی است که ذهن گرایش به گذشته‌نگری مثبت و آینده‌نگری منفی دارد و بر این باور است که یک جامعه یا نهاد رو به زوال است.

    در نتیجه این سوگیری شناختی فرد به غلط تصور می‌کند که قدیم گل و بلبل بوده و در نتیجه نگاهی فراق‌زده به گذشته در او شکل می‌گیرد. در این فرایند ذهنی لحظات سخت و خاطرات بد گذشته در ذهن کمرنگ و دشواری‌های زمان حال پر رنگ می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهند که میان فروپاشی‌انگاری و مفهوم نوستالژی رابطه نزدیکی برقرار است.

    برخی تحقیقات روان‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهند که هرگاه زمان حال برای فرد غیرقابل تحمل می‌شود و چالش‌های فراوانی را پیش رویش می‌بیند، ذهن به فروپاشی‌انگاری روی می‌آورد. در این حالت ذهن از یک ساز و کار عاطفی استفاده می‌کند تا تحمل حال را آسان‌تر کند.

  8. خطای پس‌زدگی

    سوگیری اثر نتیجه معکوس یا اثر پس زدگی (Backfire effect) یکی از خطاهای ادراکی است که فرد عمیقاً به چیزی اعتقاد دارد و به هیچ عنوان حاضر نیست نظرش را تغییر دهد؛ یعنی در برابر اطلاعات جدید موضع می‌گیرد و بخاطر اثر معکوس بیش از پیش متقاعد می‌شود که نظرش درست است.

    در یک دنیای ایده آل و منطقی، انسان‌ها هنگام مواجهه با شواهدی که با عقایدشان تناقض دارد، ابتدا آن را ارزیابی و بررسی می‌کنند و سپس باورهایشان را مطابق آن تطبیق می‌دهند؛ اما در واقعیت به ندرت چنین اتفاقی می‌افتد. به جای آنکه افراد در ارتباط با عقایدشان شک و تردید کنند، اطلاعات جدید را نمی‌پذیرند و بیش از پیش روی حرف خودشان می‌ایستند و موضع می‌گیرند.

    اثر معکوس یا پس زدگی یعنی اگر با شخصی صحبت کنید که عمیقاً به چیزی اعتقاد دارد و حقایقی را بیان کنید که کاملاً با باور او مغایرت داشته باشد، نمی‌توانید نظر او را تغییر دهید.

  9. خطای بنیادی برچسب‌زدن

    خطای بنیادی برچسب‌زدن یا اِسناد (Fundamental Attribution Error) تا اندازه‌ای شبیه خطای خودخدمت‌گرایی است، اما جای مقصر در آن عوض می‌شود. ما شکست‌های خود را به عوامل زمینه‌ای نسبت می‌دهیم (خودخدمت‌گرایی)، اما اشتباهات و شکست‌های دیگران را به ویژگی‌های شخصیتی‌شان.

    این خطا ممکن است از اتکای ما بر راه‌حل دم‌دست (که خود خطای شناختی است) ریشه بگیرد. نمونه رایج این خطا قضاوت درباره رانندگی دیگران است. شما پشت خودرویی در حال حرکت هستید. خودروی جلویی مدام سرعتش را کم و زیاد می‌کند. در تلاش برای سبقت‌گرفتن از چنین راننده‌ بی‌احتیاطی، متوجه می‌شوید راننده زن است. سریع برچسب می‌زنید: زن است دیگر، رانندگی‌اش بهتر از این نمی‌شود! چیزی که شما احتمالا نمی‌دانید این است که در ماشین آن زن، ۳ بچه در حال سروکله‌زدن با یکدیگرند. آن خانم هم کلافه است؛ چون نتوانسته است محل کار خود را در زمان همیشگی ترک کند و اکنون تقلا می‌کند که بچه‌ها را به‌‌موقع به کلاس‌شان برساند. اگر ما جای آن زن بودیم، دلیل رانندگی بدمان را شرایط موجود می‌دانستیم؛ اما حالا که پای دیگری در میان است، خود شخص را دلیل این‌گونه رانندگی‌کردن می‌دانیم.

  10. خطای شناختی اثر بارنوم

    اثر بارنوم (Barnum effect) یک پدیده روانشناختی و یک نوع سوگیری شناختی است مبنی بر آمادگی افراد جهت پذیرش توصیف‌های کلی شخصیتی بعنوان توضیحات دقیق در مورد شخصیت خودشان. به آن اثر فورر (Forer effect) نیز می‌گویند. واقعیت این است که این توصیف ها آنقدر کلی و مبهم هستند که در مورد بیشتر افراد صدق می‌کند. این پدیده می‌تواند توضیحی باشد بر اینکه چرا افراد به طالع بینی، کف بینی و پیش‌گویی اعتقاد پیدا می‌کنند. آنها واقعیت‌های کلی، مبهم و گاها کم اهمیتی را مطرح می‌کنند که عمومیت زیادی دارد اما افراد تمایل دارند حرف‌های فالگیرها، کف بین‌ها، پیشگوها و برخی از تستهای شخصیتی (شخصیت شناسی از روی رنگ مورد علاقه، حیوان مورد علاقه، ماه تولد، سال تولد، …. ) را بعنوان توضیحات دقیق از شخصیت خودشان باور کنند.

    زمانیکه به افراد گفته می‌شود که مطالب گفته شده مختص آنهاست و وقتی این توصیف‌ها تاکید بر اتفاقات و جنبه‌های مثبت؛ کلی و مبهم دارند، این اثر تشدید می‌گردد. همچنین هرگاه منبع ارائه دهنده توضیح برای فرد دارای اعتبار و اقتدار باشد نیز این باور‌پذیری تقویت می‌گردد. در حالیکه اگر این توانایی‌های ماورای طبیعی به‌وسیله‌‌ روش‌های دقیق علمی مورد بررسی قرار بگیرند، اغلب اوقات سلب اعتبار می‌شوند و یا حتی اگر در موردی اثبات شود، دارای ویژگی تکرارپذیری نیست.

ارسال دیدگاه
شرکت های هم‌گروه